-
توتم جایگزین تبعدی
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 18:43
از این پس به جای تبعیدی به توتم مراجعه کنید برای ادامه حیات در هوایی که پر از آلودگی است باید تلاش کرد تا حداقل خود نیز در میان سربهای آسمانی اسیر نشویم . برای ادامه حیات باید از تبعیدگاه خارج شد هرقدر که شاید خاطرات فراوانی را در خود جای داده باشد. از این پس توتم جایگزین تبعدی است.
-
برف تابستانی
شنبه 5 مردادماه سال 1387 20:02
صدای خرد شدن پورههای برف را در زیر پای رهگذران میشنوم سفیدی از من سیاهی از تو
-
دلم برای خداتنگ است
سهشنبه 1 مردادماه سال 1387 21:55
خدایا باور داشته باش که دل تنگ از این رسم تلخ زمانهای هستم که در آن انسانیت را برصلیب بیگناهیش به سوی چوبه دار هدایت میکنند خدایابیپناه از تمام وسوسه و توطئههایی هستم که هر روز سراغم را میخواند و توان مقابله با آن را ندارم خدایا من عاشقی کهنه کار، خسته از زخمهای احساس هستم که تنها در مسیر جاده تاریکی در حال...
-
صورت خونی
شنبه 22 تیرماه سال 1387 20:35
پرواز بدون بال بهترین چیز برای رسیدن به صورتی پر خون است *پست قبلی تبعیدی را با قصاوت تمام پاک کردم
-
فقط یک ضربه
سهشنبه 11 تیرماه سال 1387 12:16
درخت دلم محتاج یک ضربه برای .... است
-
طعم درد
یکشنبه 9 تیرماه سال 1387 18:43
طعم درد تمام استخوانهایم را شکست
-
هنوز صدایم را میشنود
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 13:26
انتظار قطره اشکی را هم نداشتم ولی تو گفتی و باران بارید
-
هرگز دریا را تعریف نکن
شنبه 25 خردادماه سال 1387 16:59
دریا چه دل پاک و نجیبی دارد چندی است که حالت غریبی دارد آن موج که سر به صخره ها می کوبد با من چه شباهت عجیبی دارد
-
تولد یک وبلاگ یا یک انسان
سهشنبه 7 خردادماه سال 1387 09:23
هر روز را که پشت سر میگذارم احساس میکنم نسیمی از درد همراه با ترکشهای غم به سویم پرتاب میشود. سئوال نکنید زندیگی سخت است ومن همچون بتی هستم که هر روز امکان خرد شدن دارد؛ باورش عجیب است ولی امروز سرمای عجیبی در وجودم پیچید که من را به یاد سالروز تولد یک تبعیدی انداخت کسی که هرروز به جایی پست تر از گذشته تبعید شد
-
پائیز و بهار
شنبه 4 خردادماه سال 1387 15:09
پائیز فصل دوری و تنهایی و درد است، بهار تو چرا؟
-
دل کبود
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 13:16
دل کبود غمگینم همچون قویی تنها در مرداب عشق مدفون شد
-
خاک سرد تنهایم نگذار
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 21:34
دلم به دنبال خاک سردیست که هیچ وقت تنهایم نگذارد
-
و فقط صدای هق هق
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 11:27
اشک امانم را بریده بود و فقط صدای هق هق دلم بود که مسکن دردم شده بود
-
خدایا فقط تو میدانی؛ کمکم کن
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 13:09
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ سوره الحجر آیه (۹۴ـ۹۵)
-
به سادگی ذبح شدم
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 16:11
من شاهد ذبح شدن آدمیت هستم آری ذبح شدن خود را به خوبی دیدم خسته از مسیری هستم که هر روز در آن شاهد ذبح شدن آدمیت هستم تنها امیدم به اوست که مرا آفرید
-
سکوت مرگ
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1387 10:28
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخندمی زنیم نه شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم
-
یامقلب القلوب
شنبه 3 فروردینماه سال 1387 08:57
دوباره سفره عید از نبودن تو پر است قبول نیست ، مگر انتظار " سین " دارد ؟
-
بهانهی سوختن
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 10:06
شمع به خاطر پراونه سوخت ما که پروانه نداشتیم چرا سوختیم پ.ن به او بگوئید هنوز در خاطرم زنده هستی و نه پیش از این مردهای بودی هرسوکتی نشان از فراموشی نیست؛ این سکوت فقط بیانگر انتظاری است تا امواجی فرای صدای یک انسان بیان کند که آسمان آبی است هنوز
-
از خم ابروی توهم هیچ گشایشی نشد
دوشنبه 27 اسفندماه سال 1386 13:52
این روزها که هرچه به جلو میرویم بیشتر دلگیر میشم شاید به خاطر او باشد که باید برای همیشه فراموشش کنم و فقط خاطرات شیرینی که با او داشتم را فقط در ذهن خود نگه دارم و شاید اینکه امسال چقدر زود دیر شد برایم باورش سخت است که این سال را چه طور به روزهای پایانی رساندم و چه طور باید عشقش را به یادگار جا بگذارم. پ.ن: سعی...
-
حرکت قطار به سمت...
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 20:35
قطارمیرود٬ تو میروی تمام ایستگاه میروند! و من٬ چقدر سادهام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته میایستم... همچنان به نردههای ایستگاه تکیه دادهام٬ قطار می رود قیصر امین پور
-
شکسته دل
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1386 16:33
شکستههای دلت را به بازار خدا ببر خدا خود بهای شکسته دلان است
-
نتیجه کربلا...
پنجشنبه 9 اسفندماه سال 1386 11:29
چه نتیجه داد این کربلاء تو ؟ شریعتی
-
تو را چشم انتظارم
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 22:11
دیشب تمام ابرها را گریه کردم در حسرت امروز و فردا گریه کردم رفتی و پرواز پرستو گونهات را در سوگ فردای غزلها گریه کردم مانند گلهای شقایق داغ عشقت میزد به زخم کهنهام تا گریه کردم رفتی خدا حافظ - تو را چشم انتظارم- دور از تو من تنهای تنها گریه کردم
-
باز باران باترانه...
سهشنبه 7 اسفندماه سال 1386 21:08
وقتی رزسفید حرفهای ناگفتهام را در سینه خود جای داد، چه ساده شبیه به تکه چوب سوختهای پژمرد و باران برای نجات دل سوختهاش جاری شد.
-
به خدا بگوئید
سهشنبه 30 بهمنماه سال 1386 13:26
به خدا بگوئید برای چند ساعت فقط چند ساعت دنیا را متوقف کند شاید من بتوانم در این چند ساعت دقایقی را استراحت کنم و با شتاب به جلو حرکت کنم
-
واسه تو تنگ دلم خیلی زیاد
یکشنبه 28 بهمنماه سال 1386 12:41
-
دیگه از خستگیام خسته شدم
جمعه 26 بهمنماه سال 1386 12:58
وقتی دلت خسته شد، دیگر خنده معنای خاصی ندارد می خندی تا از دیگران غم آشیانه کرده در چشمانت را پنهان کنی وقتی دلت خسته باشد، حتی اشکهای شبانه آرامت نمیکنند گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای وقتی دلت خسته شد، هیچ چیز آرامت نمی کند به جز پرواز
-
مناجات
پنجشنبه 25 بهمنماه سال 1386 15:21
خدایا به داده هایت شکر؛ به نداده هایت شکر؛ به گرفتههایت شکر. چون دادههایت نعمت؛ ندادههایت حکمت و گرفتههایت امتحان است
-
جانا، رسم میهمان نوازی این نبود
دوشنبه 22 بهمنماه سال 1386 13:37
به میهمانی چشمانت خواندیم ............... رسم میهمان نوازی این نبود جانا............
-
...
چهارشنبه 17 بهمنماه سال 1386 15:57
کسانی که به فکرمان هستند را به گریه میاندازیم. و ما گریه می کنیم برای کسایی که به فکرمان نیستند و ما به فکر کسانی هستیم که هیچوقت برایمان گریه نمیکنند پ.ن: بهترین مترجم کسی است که سکوت دیگران را ترجمه کند