یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

توتم جایگزین تبعدی

از این پس به جای تبعیدی به توتم مراجعه کنید

 ترک تبعیدگاه

برای ادامه حیات در هوایی که پر از آلودگی است باید تلاش کرد تا حداقل خود نیز در میان سرب‌های آسمانی اسیر نشویم .

برای ادامه حیات باید از تبعیدگاه خارج  شد هرقدر که شاید خاطرات فراوانی را در خود جای داده باشد.

از این پس توتم جایگزین تبعدی است.

برف تابستانی

 

 

صدای خرد شدن پوره‌های برف را در زیر پای رهگذران می‌شنوم

 

سفیدی از من سیاهی از تو

دلم برای خداتنگ است

 

 

خدایا باور داشته باش که دل تنگ از این رسم تلخ زمانه‌ای هستم که در آن انسانیت را برصلیب بی‌گناهیش به سوی چوبه دار هدایت می‌کنند

خدایابی‌پناه از تمام وسوسه و توطئه‌هایی هستم که هر روز سراغم را می‌خواند و توان مقابله با آن را ندارم

خدایا من عاشقی کهنه کار، خسته از زخم‌های احساس هستم که تنها در مسیر جاده تاریکی در حال ایستادن حرکت می کنم.

خدیا دلم برایت تنگ است باور کن که دیگر باوری برای ماندن ندارم و پرواز برای اوج گرفتن را تنها از تو طلب می‌کنم

خدایا من لیقات بودن در این دنیا را ندارم و این زندگی شایسته‌ام نیست

خدایا برای پرواز بالهایی می‌خوام تا‌که مرا به سوی خواب ابدی هدایت کند 

خدایا دل شکسته‌ام

دلشکسته از همه چیز و همه کس ...

خدایا در این هیاهوی تنهایی که پوچی با صدای دلنشینی هر روز فریادم می‌کند تنها به تو امید دارم که قبل از نابودی برای ابد مرا به خوابی شیرین مهمانم کنی.

 

صورت خونی

 

پرواز بدون بال بهترین چیز برای رسیدن به صورتی پر خون است

*پست قبلی تبعیدی را با قصاوت تمام پاک کردم

 

فقط یک ضربه

 

 

 

درخت دلم محتاج یک ضربه برای .... است