یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

حرفی ندارم

 

 

 

چه امیدی به ظلمتی که در پس نور فانوسی کم سو در حال مخفی شدن است.

و بازهم تبعیدی روح خوبی که فراموشی آن پذیرش امکان ندارد. 

 

مارا که درد عشق و بلای خمار کشت

 

 

هر کسی را توتمی است، و  توتم هرکس  «خود خوب» اوست

 

به تو ای دوست سلام ، حالت آیا خوبست ؟ روزگارت آبیست؟

همه اینجا خوبند ، نیلبک می‌خواند ، قاصدک میرقصد،

 دریا آرام است، بادعاشق شده است

 و کسی هست دراین خاک غریبکه به یادت جاریست...