یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

عشق بی‌یار مهیا نشود یار کجاست

 

وقتی گلدان شکست

 مادرم گفت: حیف بود،

 پدرم گفت: قشنگ بود

خواهرم گفت: مال من بود

برادرم گفت: گرون بود

 مادر بزرگم گفت: دوستش داشتم

 ولی وقتی دلم شکست کسی آه هم نگفت

 

نظرات 2 + ارسال نظر
تمام ناتمام دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 14:28 http://drfaustus.blogsky.com

سلام ! انتظار داشتی همه زار زار گریه کنن ؟

برعکس سکوت آرزویم بود تا که شاید صدای تکه‌های شکسته دلم که هر کدام با نوای خاصی به زمین می‌افتد شنیده شود

نقش خیال سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 23:48

سلام....ای بابا تو این دوره زمونه دنبال چی میگردی
کلاهتو دو دستی بچسب باد نبره...کی به دل شکسته‌ی من و تو کار داره

من که گفتم دل خوش سیری چند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد