یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

از بن هر مژه‌ام آب روان است بیا

 

بیا تا برایت بگویم تنهائی من چقدر بزرگ است

اگر چه هیچکس نیومد، سری به تنهائیت نزد

اما تو کوه درد باش، طاقت بیار و مرد باش

مصرعی از ترانه فیلم سنتوری

نظرات 5 + ارسال نظر
نرگس چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 23:26

هیچ کس رو به تنهاییت راه نده...چون اونجوری دیگه تنها نیستی و این خیلی بده!
آخه تنهایی همیشه که بد نیست....تنهایی میتونه یه حریم باشه واسه ی تو....یه جای دنجِ خلوتِ آروم...یه جایی که آدم خیلی از وقتا شدیدا بهش نیاز داره...تنهاییِ تو با خدایِ خودت نعمتِ بزرگیِ... حتی میتونه یه تیکه از بهشت باشه برات...

اگه قرار بود هرکسی رو راه بدم که دیگه تبعیدی نبودم

نقش خیال پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:40

سلام...خوش به حالت فیلم اکران نشده...میبینی!!!!
کوه درد....چه واژه‌ای....کم اوردم ...

تو به جز واژه کم آوردم حرف دیگه ای بلد نیستی همش می گی کم آوردم

نقش خیال پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 http://kelkekhila.blogsky.com

پست قبلیتم خوندم...
فهمیدم فقط اشک تنها پاسخ قلب شکسته و جواب بغض خسته‌ام است...آخ آخ...
کودکی با چکمه‌های سوراخ...دلم تنگید تبعیدی....

بعید می دونم متوجه شده باشی چون تا حالا با کفش سوراخ تو خیابان زیر بارون و با چشمهایی گریون واینستاده بودی و هیچ وقت به خدا نگفتی خدایا تبعید بس است

حسرت پرواز جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:31

سلام دوست گلم.
امیدوارم شاد و سرحال باشی...
وبلاگم به مناسبت یلدا آپ شد...
منتظرت هستم...
عیدتون مبارک. یلدای شادی داشته باشید...

ما که عید نداریم و لی عید شما مبارک

توتم شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 16:41

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد