قلمم توانائی ثبت وقایعی را ندارد که در آن سرزمین مجدد دیدم
چه زود گذشت همه چیز از برج میلاد شروع شد و با همان نما هم تمام شد
انگار تازه عزم سفر کرده بودم و تنها راهی وادی عشق شدم
تنهای تنها حتی بی دعای بدرقه
چه شیرین بود لمس کردن غربت کشوری پربلا از دقایق پیش از سفر
سفری که شاید به نوعی با گردش تاریخ فرصتی را محیا کرد تا که شاید حسابم به قیامت نکشد.
زود تمام شد شب زنده داری در میان سیل عاشقانی که هرکدام از اول راه بادعای خیر وارد این مسیر شدند و چه زود خودشان را در کنار ضریح جانشین وصی خدا لمس کردند و چه زودتر سیراب شدن با آب علقمه
ای کاش فرات همچنان جاری بود تا من نیز سوار برکشتی نجات او که عاشق بود و درس عاشقی را فریاد زد میماندم.
هنوز تشنهام به گفته او تشنهی آب فرات نیستم بلکه تشنه عشق حسینم
«تشنه آب فراتم ـ عشق حسینم ـ ای عجل فرصت بده»
این فرصت 3 باره بود برای پرواز من پریدم رسیدن به مقصد با علمدار است.
سلام. زیارت قبول.دعامون که کردین؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام....رسیدن به خیر