یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

آن پریشانی شبهای دراز و غم دل

 

قلمم توانائی ثبت وقایعی را ندارد که در آن سرزمین مجدد دیدم

چه زود گذشت همه چیز از برج میلاد شروع شد و با همان نما هم تمام شد

انگار تازه عزم سفر کرده بودم و تنها راهی وادی عشق شدم

تنهای تنها حتی بی دعای بدرقه

 چه شیرین بود لمس کردن غربت کشوری پربلا از دقایق پیش از سفر

 سفری که شاید به نوعی با گردش تاریخ فرصتی را محیا کرد تا که شاید حسابم به قیامت نکشد.

 

 

زود تمام شد شب زنده داری در میان سیل عاشقانی که هرکدام از اول راه بادعای خیر وارد این مسیر شدند و چه زود خودشان را در کنار ضریح جانشین وصی خدا لمس کردند و چه زودتر سیراب شدن با آب علقمه

ای کاش فرات همچنان جاری بود تا من نیز سوار برکشتی نجات او که عاشق بود و درس عاشقی را فریاد زد می‌ماندم.

هنوز تشنه‌ام به گفته او تشنه‌ی آب فرات نیستم بلکه تشنه عشق حسینم

 «تشنه آب فراتم ـ عشق حسینم ـ ای عجل فرصت بده»

این فرصت 3 باره بود برای پرواز من پریدم رسیدن به مقصد با علمدار است.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مشکات۱۲۸ جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 13:51

سلام. زیارت قبول.دعامون که کردین؟؟؟؟؟؟؟؟

نقش خیال شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:15 http://kelkekhial.blogsky.com

سلام....رسیدن به خیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد