رفتم که خار از پا کشم
محمل ز چشمم دور شد
یک لحظهای غافل شدم
یک عمر راهم دور شد
Omid be zendegi moj mizane!!
انگار داستان منه!خیلی وقت ها ثانیه ها را پس زدمروزگار هم نامردی نکرد و گذاشت درجا بزنم!...امضا:نقطه نویس ۱۷ ساله از تهران
ویران شدم !
چرا چون لاله خونین دل نباشیم
سلام....بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت....آه...امان از بازی روزگار
سلام ممنون که تبعیدی را برگردوندید
سلام.برای آدم هایی بدشانسی هم چون من هم زمان مثل باد می گذره !
درونم خرد شد از نادیدن دوست
چاره ای جز آدم شدن نیست.
Omid be zendegi moj mizane!!
انگار داستان منه!
خیلی وقت ها
ثانیه ها را پس زدم
روزگار هم نامردی نکرد
و گذاشت درجا بزنم!
...
امضا:نقطه نویس ۱۷ ساله از تهران
ویران شدم !
چرا چون لاله خونین دل نباشیم
سلام....
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت....
آه...امان از بازی روزگار
سلام ممنون که تبعیدی را برگردوندید
سلام.
برای آدم هایی بدشانسی هم چون من هم زمان مثل باد می گذره !
درونم خرد شد از نادیدن دوست
چاره ای جز آدم شدن نیست.