یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

خدایا دلم را بند بی‌انداز

 

خدایا اگر کفر نباشد بلند فریاد می‌زنم زمانی که بیشتر از همیشه نیازمند گرمای عشق تو بودم دلم را شکستی،

طوری که هیچکس جزء خودت توانائی بند زدن به آن را ندارد

فرار نمی‌کنم ایستاده‌ام اما تبعید را هم دوست ندارم

می‌مانم همانند یک برگ زرد خشک شده  در زیر پای عابران که برایشان فرقی نمی‌کند من حاصل کدام درختم .

و فقط شنیدن صدای خرد شکدنم زیر پا‌هایشان آن‌ها را آرام می‌کند

سخنی دیگز از اسرار عشق و مستی با مدعیان نیست

 

نظرات 5 + ارسال نظر
پنهان سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 15:11

سوختم...
باران بزن
شاید تو خاموشم کنی.
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه...
باران من...
سراپای وجودم آتش است
بزن باران
بزن شاید تو خاموشم کنی.

بزن باران که دین را دام کردند....

[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 15:14 http://www.ariyanet.blogsky.com

خیلی غم ناک می نویسی . ولی امیدوارم این غم ٬ غم دوری از بهشت باشه تا غم نزدیکی به جهنم !
به هر حال دکتر می گه : انسان ٬ خداگونه ای در تبعید .
موفق باشی عزیز .

نظرت خیلی زیبا بود خیلی زیبا

حسرت پرواز چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:46 http://www.hasrate-pervaaz.blogsky.com

سلام دوست خوبم.ممنون که بازم پیشم اومدی.خوشحالم دوستای به خوبی شما دارم.
منم امیدوارم شاد و عاشق باشی...
منتظرتم...

نقش خیال چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 23:33 http://kelkekhial.blogsky.com

سلام...اومدم بابت اوندفعه که قبول زحمت کردید و اومدید تشکر کنم...واقعا که مرسی ...هر چند...اختیار با شماست...
فرقی نمیکند من حاصل کدام درختم...عالی بود...حقیقت داشت...آدمها در پی آرامشند...حتی اگر آرامش هزاران نفر رو بهم بریزند

[ بدون نام ] دوشنبه 7 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 21:52 http://lifemelody.blogsky.com

رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علفهای باغ کال پرست
دوست عزیز ناشناس
واقعا وبلاگ زیبایی دارید. موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد