یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

پرواز یا تبعید مسئله این است

 

فرصت برای تصمیم تمام شدِ

 باید پرید یا تبعید را در آغوش حل کرد

سرمای بند در تمام روانم ریشه کاشته است،

ریشه‌ها انقدر مستحکم شده اند که قلمم را با سوز خود هدایت می‌کند.

سرما آنقدر شدید است که هنگام نوشتن چیزی جزء سردی سلول بر روی کاغذ حک نمی‌کند

دنیا سرد است، به دنبال هوایی گرم آبی هستم شاید شاید این تصمیم برای دقایقی مرا میهمان آفتاب کند

شاید ساعت شماطه دار این بار دیگر کوک نکنم و شاید هرروز انتظار صبح دیگر را بکشم تا که شاید بتوانم این ساعت را مجدد کوک کنم تا دوباره چرخ دنده‌های یک رباط همدیگررا در آغوش بگیرند.

نظرات 4 + ارسال نظر
zarvan161 یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 http://webgard161.blogsky.com/

به ما هم سر بزن

نقش خیال یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 23:32 http://kelkekhial.blogsky.com

سلام...کی این دوران تبعیدت بسر میرسه؟؟؟ تبعیدی خوبی باید باشی...تا حکم رهاییتو بدن...خیلی خوب...

نقش خیال یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 23:33

آنقدر خانه من تاریکست
و طناب قفسم نزدیکست
که ز هرم نفسم
میله های قفسم
می شکند...

فرشته دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:43

سلام تو کجایی سلولت کجاس تبعیدی یه خبری از خودت بده البته اگه دوست داری با همه جهان قطع ارتباطی یا فقط مارو تحول نمی‌گیری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد