دیشب تمام ابرها را گریه کردم در حسرت امروز و فردا گریه کردم
رفتی و پرواز پرستو گونهات را در سوگ فردای غزلها گریه کردم
مانند گلهای شقایق داغ عشقت میزد به زخم کهنهام
تا گریه کردم رفتی خدا حافظ - تو را چشم انتظارم-
دور از تو من تنهای تنها گریه کردم
وقتی رزسفید حرفهای ناگفتهام را در سینه خود جای داد، چه ساده شبیه به تکه چوب سوختهای پژمرد و باران برای نجات دل سوختهاش جاری شد.