یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

قدم منه به خرابات جز به شرط ادب

 

بالهایم امانت است خدایا استوارشان کن

 

قصد رهایی از قفس دارم ؛ روز پرواز انتخاب کردم امروز را

باید قیامی کنم آنهم از نوع مشرقی

آخر نور فانوس آن طرفی‌ها فقط  ستاره است

قصه نیست افسانه است که تنها به سرمنزل مقصود می‌رسی

آری حکایت حکایت تبعیدی است که با زنجیره‌ای از ترس و غم روزهای زیادی را در تبعید‌گاه نمور احساس سپری کرد.

نوشتن درد کاری ندارد از هر طرف که باشد درد، درد است، فرار هم گزینه‌ای نیست برای رستگاری!

فقط برای یک بار و آخرین انتخاب امروز بال‌هایی را به امانت گرفته‌ام

تاکه شاید باشد اعماق سیاه چال یا روشنائی خورشید

 

اعماق سیاه چال یا روشنائی خورشید

پ.ن

من تبعید شده‌ام به قاب سرد خاطره

و نه تبعید همه این است؛ تبعید یعنی آغاز:

 ت: تردید نگاهت؛

 ب: باور شکستن غرورم

ع : عذابی جانکاه میان حصار غربت

ی: یاس کبود گونه‌ام از سیلی هوس

د: دوست داشتنی که امروز فراموش شده است.

 گوش کنید

نظرات 3 + ارسال نظر
ساحل سلامت شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 23:47 http://smto.ir

امید که بالهای امانتی تبعیدی ، دیگر عاریه نباشد و بیابی بالهای اصلی ات را. و امید که دیگر حصار تنهایی نه بر قلبت که بر اندیشه و ذهنت هم تبعیدگاهی نسازد!

به تنها روزنه امید دل بسته‌ام ! خدایا ناامیدم مکن

توتم یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 16:06

امیدوارم بالهایی که قرض گرفته ایی را نشکنی

دعا کن که نشکنند

نقش خیال یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 23:05 http://kelkekhial.blogsky.com

سلام...خوبی؟؟...نیستییییییییییییی
حرف حساب که جواب نداره...دعا میکنیم

خدا صدای شما را می‌شنود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد