کویر ـ روزـ بربلندای تپهای شنی؛ خورشید از مقابل میتابد.
درختی خشک که برروی آن تنها پرتقالی خوش رنگ آویزان است که شاخههای خشکیده درخت یارای نگهداری از آن را ندارند.
پرواز دسته جمعی کلاغها به سمت تبعیدی؛ ابرسیاهی بربالای درخت خشک نارون که تک پرتغالی را حفظ کرده نقش میبندد
نسیم گرم صحرا صورت را نوازش میکند
زمین ازبیآبی ترک خورده و حاشورهایی از نمک کویر را همانند لانه زنبور کرده،
تپه شنی در میان کندوی زنبورها پابرجاست
تبعیدی همچنان به درخت پیر نگاه میکند
چه خوب است که درخت خشک نارون سایه را مهمان تکهای از کویر کرده است.
چه خوب است که درخت نارون همچون درخت بید عطر خوش عشق را به باد هدیه کرده است
چه خوب است که درخت نارون حداقل برای یک تبعیدی در کویر عشق زنده است.
چه خوب است ...
چه خوب است ...
چه خوب...
سلام...
خوب مشکل اینه که نمیدونیم چه جوری باید زندگی کرد...حتی تو این مورد مقلدهای خوبی هم نیستیم...تبعیدی.
وقتی تاریک یه مسیری...باید در اون مسیر آروم و با دقت قدم بذاری...حداقل کاری که میشه کرد.
ای کاش تکه شمع شکستهای از برای کودکان خیابان هیچ آباد هم حداقل بامن بود تا که شاید به نورش امیدوار و به گرمایش دلگرم میشدم تا که شاید قدمی برمیداشتم