یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

مارا که درد عشق و بلای خمار کشت

 

 

هر کسی را توتمی است، و  توتم هرکس  «خود خوب» اوست

 

به تو ای دوست سلام ، حالت آیا خوبست ؟ روزگارت آبیست؟

همه اینجا خوبند ، نیلبک می‌خواند ، قاصدک میرقصد،

 دریا آرام است، بادعاشق شده است

 و کسی هست دراین خاک غریبکه به یادت جاریست...

نظرات 2 + ارسال نظر
حبیب سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:14

سلام عزیزم
واقعا
واقعا
دنیای نامردی است کاری نمی‌توان کرد

واقعاً

نرگس چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 21:55 http://medadrangii.blogfa.com

پیشِ خاک، آب بودن
و جاری شدن رو
باید یاد گرفت...!
شاید هدف زندگی همین باشد اصلا...
آب شدن...
جاری شدن...
.....................
آبِ جاری آخه مسیرش رو یه جورایی پیدا میکنه...بالاخره خودشو میرسونه اونجایی که باید برسه...اونجایی که همه ی آبها هستن...اونجایی که دیگه تنها نیست...اونجایی که اسمش...
شاید ،
دریاست!

دریا رویائیت برای آرامش خیالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد