شاید مسیر اشتباه بود ولی حقیت داشت:
شب بود و خورشید به روشنی میدرخشید،
پیرمردی جوان، یکه و تنها با خانوادهاش
در سکوت گوشخراش خیابان قدمزنان ایستاده بود
این بخشی از درد و دل تبعیدی بود
که در روز از دست دادن توتم خارج از تبعیدگاه
طنزی بود برای عدهای به ظاهر سیاهپوش.
سلام...بابت پست قبلی تو شوکم...یعنی چی؟؟؟!!!
ولی آدم خوبی بود.خدا بیامرزتش...
خفن دلت گرفته ها...بابا تو که خوب شده بودی؟؟؟
تلخ بودن ممنوع
من الان الان هم غم دارم هم تو شک هستم ، خوب شده بودم ولی شکنجهای که تو تبعیدگاه میکنن خیلی تلخ و سخت هست
بزرگترین شکنجه هم دیدن خودکشی توتم بود