یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

اناالله واناالیه راجعون ؛ توتم خودکشی کرد

 

 تکیه گاهی محکم و دلخوشی خوبی بود

که  تنهایی را بر روی شانه‌هایش در خیالم گم می‌کردم

گرما را از دل سرما بیرون می‌کشیدم تا که شاید

هوا انقدر سرد نباشد ...

 فراموش کرد تبعیدی فقط یک ملاقاتی دارد

به سادگی تیزی خنجر را در قلب زیبایش فرو برد

تاکه شاید بلند بگویم توتم مرد...

آری مرد

به سادگی افتادن برگی از شاخه خشک درخت

 به سختی راه رفتن در تاریکی شب

خواست او بود تا در ذهن من بمیرد ولی او همیشه در قلب من زنده است و باید همانند فرشته‌ای مهربان با من باشد تا که شاید من هم امیدی به نفس کشیدن داشته باشم

علاقه‌ای‌ به نوشتن در این باره نداشتم ولی باید می‌نوشتم که توتم خودکشی کرد و مرد.

 

پ.ن

چه هنوز آدم است و هر کسی آدم است:
اگر فراموش نکرده باشد!
و توتم نمی‌گذارد که فراموش کنی، هر دم به یادت می‌آورد.

 «توتم» ذکر مجسم، بهشت، آدم، حوا، خدا، شیطان، عشق، عصیان، آگاهی، هبوط و محافظ و ... در کویر" است.
هر کسی را توتمی است، و  توتم هرکس  «خود خوب» اوست.

نظرات 2 + ارسال نظر
پنهان سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:37



تسلیت میگم ....

انشا‌الله غم نبینی

توتم سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 14:53

خیلی خیلی بی انصافی
هیچ وقت فکر نمی‌کردم اینقدر راحت درباره مرگ علائقت (البته باتردید) حرف بزنی
آره دیگه تا وقتی که تو طلبه ای آدما برات زندن و هر وقت که طالب حذفشون هستی می کشیشون
وا اسفا

بی‌انصافی تو هستی که هر وقت دوست داری می‌ری و میای، بی انصاف تو هستی که منو قاتل کیدی همه می‌گن تو اونو کشتی ولی خود خوب من خودت قبول داری که چقدر اذیت کردی تا شاید از این طریق هزاران بار منو بابت اشتباهاتی که بابتش عذرخواهی هم کردم شکنجه کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد