یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

جان بی‌جمال جانان میل جهان ندارد

 

             

خسته‌هستم از این تبعیدگاه سرد و تاریک  

فصل پرواز آغاز شد؛ من جا مانده‌ام

بال‌هایم قدرت کوچ ندارد

همین جا خاکم کنید

نظرات 4 + ارسال نظر
پنهان دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 13:43

زمین اندرین نه چرخه مینا

چو خشخاشیست اندر قعر دریا

تو خودرا بین از این خشخاش چندی

سزد گر برغرورخود بخندی

نقش خیال دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 14:52 http://kelkekhial.blogsky.com

سلام...ممنون ولی من هم همچین حال خوشی ندارم...
به دل نگیرید اونهایی رو که گفتم..منظوری نداشتم...اما یادتون باشه...هممون یه جورایی تنهاییم...

انشالله که حال خوش به سراغتون بیاد و البته من ناراحت هم نشدم

نقش خیال دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 14:53

راستی عکس‌هایی که انتخاب می‌کنی...محشرند

یعنی مطالبم خوب نیستند

فرشته سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:25

سلام چرا فقط از خستگی و کوچ حرف میزنی؟ یکبار هم که شده مانده و خسته نبودنو تجربه کن ببین چه طعمی داره تبعیدی بد اخلاق

عدم خستگی برای تو تنهائی و خستگی برای من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد