یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یک نعلبکی حرف از یک تبعیدی

ملاقات برقرار شد و توانستم در کنار توتم به اندازه یک نعلبکی  حرف بزنم

 دوست داشتم فریاد بزنم ولی سهم من یک نعلبکی از قوری چای بود

به اندازه گرمای یک سماور داغ بودم و همانند دود قلیون در حال تبخیر

تا هواسرد شد.

با بابا ران شب را به صبح رساندم

 باران با من بود تا خود صبح

انار، باران، پائیز

 

و البته انار و فریاد پائیز

اناره ترک خورده ، عشق، باران ! باران...

پائیز آمده، یادش بخیر ...  

نظرات 4 + ارسال نظر
مارال چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 00:43 http://maralii.blogsky.com

دل ته هرکی دادی از سادگی دادی
زندگیتو پای دلدادگی دادی

زندیگیم در راه انسان بودن و حقیق رفت نه دلدادگی و عاشقی
حبس هستم برای اینکه دوست دارم انسان باشم +

ساینا چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:03 http://chakavaketanha.blogsky.com

سلام دوست عزیز ! فکر کنم قبلا به وبلاگت اومده بودم ....
نمیدونم (چشمک)
بهر حال یاداشت هات دل نشینه !
از آشنایی باشما خوشحال میشم !!!

نه این اولین باری بود که شما به ملاقات تبعیدی امدی

حسرت پرواز چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 13:13 http://www.hasrate-parvaaz.blogsky.com

سلام دوست گلم. زیبا و روون نوشتی مثل همیشه ...آپم و چشم به راه...پیشم بیا.شاد باشی...

فائزه چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 17:00 http://myrealylife.blogsky.com/

سلام
التماس دعا

رود نه ! باران از روان شما جاریست به یاد ما هم باش دست ما در زندان کوتاه‌تر از همیشه است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد