شب قبل هوا طوفانی بود ولی باز بارون نبارید
انگار گفته بودن باران نه فقط صاعقه
شب سختی بود ؛ خیلی سخت
تاصبح فقط قدم زدن در محوطه زندان
حرف، گریه، فریاد نه فقط حرکت ….
و من هم فقط در جای خود قدم زدم
انقدر در جا زدم تا پاهایم به تاول افتاد و در آخر به بندی کوچک و کوتاه تر محبوس شدم .
جایی که حتی نباید با خودت هم حرف بزنی ....
این بار اگر به روح محافظ برسم شاید همه چیز رو در فریادی خلاصه کنم.
خسته ام ولی تمایلی به رنجش خاطر دیگران بیش از این ندارم
تمایلی نیست با بیان حقایقی تلخ،بیشتر از این در تبعید و یا به جائی پست پستتر تبعید شوم...
چه هنوز آدم است و هر کسی آدم است:
اگر فراموش نکرده باشد!
و توتم نمیگذارد که فراموش کنی، هر دم به یادت میآورد.
«توتم» ذکر مجسم، بهشت، آدم، حوا، خدا، شیطان، عشق، عصیان، آگاهی، هبوط و محافظ و ... در کویر" است.
هر کسی را توتمی است، و توتم هرکس «خود خوب» اوست.
مرسی که معنی توتمو به منم یاد دادی بازم تلاش کن برای مهربان نوشتن
من به کسی اینجا چیزی یاد نمیدم چون قرار اینجا هدایت بشم نه چیزی به کسی یاد بدم