یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

تو بیا و بنویس

 

خیلی سخته ـ می‌ترسم من هم کسی رو بی‌گناه متهم و با حرف من اون هم تبعید بشه ، تجربه تلخی هست دوست ندارم دشمنم هم این تجربه‌ی تلخ رو تجربه  کنه برای همین از کسانی که منو شناختند و تو این چند روز سعی کردن برای من تعیین تکلیف کنند می‌گم :

 

 

می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس

این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب!!!

راستش می دانی طاقت کاغذ من طاق شده..

من دگر خسته ام از این تب و تاب .

تو بیا و بنویس

خانه‌ام بی‌آتش

دستهایم بی‌حس و نگاهم نگران

می‌توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس

این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب!!!

راستش می‌دانی طاقت کاغذ من طاق شده...

پیکر نازک تنها قلمم؛ زیر آوار غم و درد ببین خرد شده!

می‌توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس...

می‌توانی تو از این وحشی طوفان بنویس!

من دگر خسته شدم

راست گفتند می‌شود زیبا دید؛ می‌شود آبی ماند!

اما ... تو بگو ؛

گل پرپر شده را زیبائیست؟!

رنگ مرگی آبیست؟

می‌توانی تو بیا؛ این قلم ؛ این کاغذ

بنشین گوشه دنجی و از این شب بنویس

بنویس از کمر بید شکسته؛ و یک پنجره ساکت و بسته!

از من! "آنکه اینگونه به امید سبب ساز نشسته"

هر چه می‌خواهی از این صحنه به تصویر بکش..

صحنه‌ئ پیچش یک پیچک زشت؛ دور دیوار صدا!

حمله‌ئ خفاشان !!

جراتش را داری که ببینی قلمت می‌شکند؟

کاغذت می‌سوزد؟

من دگر خسته شدم. می‌توانی تو بیا

این قلم؛ این کاغذ...

  

نظرات 4 + ارسال نظر
فائزه دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 18:12 http://myrealylife.blogsky.com/

سلام
جریان چیه؟
اینجا دقیقاْ چه خبره؟

خبری نیست فقط طاقت کاغذ من طاق شده...

فرشته دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 18:18

سلام خوبی مبارک باشه خواهشا تو این وبلاگ دیگه انتقادی و عصبانی ننویس یک ذره با امید و انرژی به دنیای اطرافت نگاه کن

ما که گفتیم تو بیا و بنویس
این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب!!!

راستش می دانی طاقت کاغذ من طاق شده..

فرشته دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 19:21

تو گفتی بیا و بنویس اما چه کنم که قریحه نوشتن ندارم خاطر همین ازت می‌خوام که تو این وظیفه مهمو انجام بدی

تو چون تبعیدی نیستی و درد تبعید رو نکشیدی قریحه نوشتن نداری هروقت معنی تبعید و تنهایی در بند انفرادی رو فهمیدی ، شاید اون وقت ...

رئوفه - حسرت پرواز سه‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:27 http://www.hasrate-parvaaz.blogsky.com

سلام دوست خوبم.خیلی زیبا بود واقعا لذت بردم.ای کاش میشد بنویسم .چیزهایی رو که هرگز توان بیانشون رو ندارم.
دوست من آپم و چشم به راه تنهام نذار .منتظرتم.شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد