یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

یادداشت‌های یک تبعیدی تنها

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

چند ساعت خارج از بند انفرادی

 

امشب 2 تا ملاقاتی داشتم بعد از مدت‌ها از بند بردنم بیرون،

خیلی وقت‌ بود که نور آفتاب رو ندیده بودم

 چقدر غروب زیباست

 

 

یکی از کسانی که واسطه مرخصی چند ساعته من شده بود

به نوشته‌هایی که در قالب پیامک (sms) ارسال کرده بودم اشاره کرد

 و من برای اینکه بیشتر از فضای آزاد استفاده کنم

 فقط تو دلم زمزمه کردم:

بعضی‌ها شعرشان سپید است، دلشان سیاه،

بعضی‌ها شعرشان کهنه است، فکرشان نو،

بعضی‌ها شعرشان نو است، فکرشان کهنه،

بعضی‌ها یک عمر زندگی می‌کنند برای رسیدن به زندگی،

بعضی‌ها زمین‌ها را از خدا مجانی می‌گیرند

 و بندگان خدا را گران گران تبعبد می‌‌کنند.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
علی شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 23:27 http://bani.blogsky.com

سلام
ممنون که آمدی
ممنون

به زیستن محکوم
به مرگ محکوم
و تبعید به مهلتی میان این دو
فرصتی که مقدس است

خش خش برگ ها زیر قدم هایم می گویند:
بگذار تا فرو افتی
آنگاه راه آزادی را باز خواهی یافت
آزادی

بگذار تا فرو افتی
آنگاه راه آزادی را باز خواهی یافت

ققنوس یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 22:32 http://ghoghnoos270.parsiblog.com

به نام خدا
سلام علیکم !

با تولدم به این دنیا تبعید شدم و هرسال به جایی پست‌تر

تبعیدی ... تبعیدی تنها ... محکوم به زندگی ...

نمی دونم !!! نگاهتون رو ... و حرفتون رو ... نفهمیدم ... یعنی امیدوارم اون چیزی نباشه که فهمیدم

اگر چیز تلخی فهمیدی بدون واقعیت هست چون همیشه حقیقت تلخ بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد